سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به پسرش حسن فرمود : ] پسرکم چیزى از دنیا بجا منه چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد : یا مردى که آن را در طاعت خدا به کار برد پس به چیزى که تو بدان بدبخت شده‏اى نیکبخت شود ، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کرده‏اى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى . [ و این گفتار به گونه‏اى دیگر روایت شده است که : ] اما بعد ، آنچه از دنیا در دست توست پیش از تو خداوندانى داشت و پس از تو به دیگرى رسد و تو فراهم آورنده‏اى که براى یکى از دو تن خواهى گذاشت : آن که گرد آورده تو را در طاعت خدا به کار برد پس او بدانچه تو بدبخت شده‏اى خوشبخت شود ، یا آن که آن را در نافرمانى خدا صرف کند پس تو بدانچه براى وى فراهم آورده‏اى بدبخت شوى و هیچ یک از این دو سزاوار نبود که بر خود مقدمش دارى و بر پشت خویش براى او بارى بردارى ، پس براى آن که رفته است آمرزش خدا را امید دار و براى آن که مانده روزى پروردگار . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----4916---
بازدید امروز: ----17-----
بازدید دیروز: ----0-----
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

 

نویسنده: مینا بهفر
یکشنبه 84/10/25 ساعت 7:44 صبح

غروبی غم افزا چون دامان خونین رنگ افق ، در کرانه های دور دست محو می شوم و همگام با کاروان خاموش نیستی در آغوش تیره خاکهای سنگین جا گرفتم .  من بی نشان بی نشانی ها و آواره صحرای بیکران مرگم . گلویم را بغض جدائی می فشرد ، جدائی از آمال و ارزوها و رویاهای جوانی . جدائی از آرزوهای فرحناک و شوق انگیز .

من در بهار طراوات وزیبایی بودم و در انتظار آینده ای شیرین می سوختم . دیرگاهی فراموش شده مرا با داماد خاموش خاک عقد می بستند و حجله گاهی تاریک را بهرم آراستند . دختری بی پناه و مهجور از آرزوهای ناسرانجام در حیات .

 

آه که غریب و برباد رفته ام . آه که دور افتاده و بی مونسم . آه که بی خانمان و حسرت آورم . دوستم بدار که از بی وفائی ها مرا یادی نیست . دوستم بدار که فاصله بی رحمانه از تو جدایم کرد . دوستم بدار که تو را دوست خواه داشت .

من ره آورد امیدهای برباد رفته و ناسرانجامم . من بال زنان در نهانگاه فراموشی ها فرود آمدم . من عزیزی سفر کرده از وادی محبتم که دلارام خاکم و همنیشن نیستی ..........


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • من آواره صحرای بیکران مرگم
    بدون تو هیچ چیز معنا نداره !
    مهم نیست از کجائی ؟
    سلامی به سرخی آفتاب
    شروع

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  •